جدول جو
جدول جو

معنی تجسس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تجسس کردن
(زَ مَ)
بازجستن. تفتیش کردن. پژوهش کردن. کاویدن. تفحص کردن: و کس ندانست که آن تیر از کجاآمد، هر چند تجسس کردند پدید نیامد. (نوروزنامه).
تجسس کرد شاپور آن زمین را
بدست آورد فرهاد گزین را.
نظامی.
سلطان جاسوسان برگماشت و از مواضع و مجامع ایشان تجسس کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 398)
لغت نامه دهخدا
تجسس کردن
جست و جو کردن پی جوییدن یوشیدن کافتن پژوهش پژوهیدن خبر جستن
تصویری از تجسس کردن
تصویر تجسس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تجسس کردن
پژوهیدن، بررسی کردن، جستجو کردن، جست وجو کردن، کنکاش کردن، تفحص کردن، خبر جستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تجمع کردن
تصویر تجمع کردن
انجمن کردن گرد هم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسم کردن
تصویر تبسم کردن
شکر خند زدن لبخند زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفس کردن
تصویر تنفس کردن
رخیدن دم بر کشیدن هنیدن هوییدن نفس کشیدن دم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسط کردن
تصویر توسط کردن
میانجی گری کردن وساطت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجیس کردن
تصویر تنجیس کردن
پلید نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمسک کردن
تصویر تمسک کردن
دستاویز ساختن چنگ در زدندستاویز ساختن تشبت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرس کردن
تصویر تفرس کردن
بو بردن آغیلیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلی کردن
تصویر تجلی کردن
گرازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسیس کردن
تصویر تاسیس کردن
پایه گزاری کردن، بنیان گذاری کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
مجسم کردن، در نظر آوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
تصوّرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
Actualize, Embody
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
actualiser, incarner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
concretizzare, incarnare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
осуществить , олицетворять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
verwirklichen, verkörpern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
реалізувати , втілювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
urzeczywistniać, uosabiać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
实现 , 体现
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
বাস্তবায়ন করা , প্রতীকী রূপে উপস্থাপন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
حقیقت بنانا , تجسم کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
materializar, encarnar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
kutekeleza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
gerçekleştirmek, somutlaştırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
실현하다 , 구현하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
実現する , 具現する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
concretizar, encarnar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
वास्तविक रूप देना , रूप देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
mewujudkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
ทำให้เป็นจริง , แสดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
realiseren, belichamen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تجسم کردن
تصویر تجسم کردن
להוציא לפועל , לגלם
دیکشنری فارسی به عبری